خاطرات من
امروز اومدیم مشهد............. اومدم ولی با یه کوله بار خاطره جدید و یاداوری خاطرات تلخ قدیم........... میدونم که هر دفعه بریم شهرستان واسه من کلی از فکر مشغولی میاره ولی بازم دوس دارم هر چند وقت برم اونجا...... یاداوری خاطارات اونجا رو با تموم تلخیش دوس دارم........... اخه به خاطر تموم اون خاطره ها بهاشو دادم......بهاش ثانیه های عمرم بود که پاش گذاشتم......واسه همینم چون بهای سنگینی واسش دادم نمیتونم دور بریزمش......... اره دیگه اینم از 20 سال زندگیه ما....... 20 سال از خدا عمر گرفتم ولی اگه الان ازم بپرسه تو این 20 سال چیکار کردی؟نمیدونم!مثل باد گذشت و رفت........... خدا به از این به بعدش رحم کنه و به خیر بگذرونتش.......... کاش میتونستم کوله بار خاطراتم رو همونجا جا بذارم ولی افسوس که غمش هیچ وقت تنهام نمیذاره..... غم............ واقعأ غم تنها رفقی بوده که هیچوقت منو تنها نذاشته.................
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است...........................
نظرات شما عزیزان: جمعه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 14:29 :: نويسنده : فرشته
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|